توی اتاقم صدای یه گربه رو شنیدم که داشت با صدایی شبیه گریه معو معو میکرد. خیلی بلند و پشت سر هم.
رفتم دیدم کنار در بیرون ایستاده. نگاهش رو مدام بین من و در جابهجا میکنه که یعنی بیا در رو باز کن که برم بیرون.
در رو باز کردم. رفت بیرون و آرام گرفت.
دارم چیزهای تازهای دربارهٔ حیوانات یاد میگیرم.
#گربه
رفتم دیدم کنار در بیرون ایستاده. نگاهش رو مدام بین من و در جابهجا میکنه که یعنی بیا در رو باز کن که برم بیرون.
در رو باز کردم. رفت بیرون و آرام گرفت.
دارم چیزهای تازهای دربارهٔ حیوانات یاد میگیرم.
#گربه